یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی

در این وبلاگ میتوانید زبان انگلیسی را بیاموزید
یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی

در این وبلاگ میتوانید زبان انگلیسی را بیاموزید

عجیب، مشکوک - Fishy

عجیب، مشکوک - Fishy



When the security guard saw a light in the store, it seemed to him that there was something fishy going on. He called the central office and explained to his superior that he thought something strange and suspicious was occurring.
وقتی نگهبان نوری را در مغازه مشاهده کرد، به نظرش رسید که چیز مشکوکی در حال اتفاق بود. او با دفتر مرکزی تماس گرفت و به مافوقش گفت که به گمان او چیز عجیب و مشکوکی در حال وقوع بود.


منبع : بیرجند پرتال

Pull someone's leg - کسی را دست انداختن

Pull someone's leg - کسی را دست انداختن



Hey, Al, I was invited to be a judge for the contest.

- Oh, really? You're pulling my leg!
- هی، اَل، من برای داوری تو اون مسابقه انتخاب شدم.


- واقعاً؟ تو داری من رو دست میندازی!


منبع : بیرجند پرتال

Get in someone's hair - کسی را اذیت کردن

I know that the children get in your hair, but you should try not to let it upset you so much.

- Listen, Jim. I can't help it. The children bother me and make me very angry.

- من میدونم که بچهها اذیتت میکنند، اما باید سعی کنی نذاری این موضوع تو رو خیلی ناراحت کنه.



- ببین جیم. من نمیتونم کاریـش کنم. بچههـا منو اذیـت میکنند و منو خیلی عصبانی میکنند.



منبع : بیرجند پرتال

Take it on the lamb - در رفتن

Take it on the lamb - در رفتن



Poor Rich has always had his problems with the police. When he found out that they were after him again, he had to take it on the lamb. In order to avoid being caught and thrown in jail, he was forced to flee in a great hurry.
بیچاره ریچارد همیشه بـا پلیس مشکل داشته. وقتی فهمیـد که اونا دنبالش هستند، مجبـور شد در بره. برای اینکه گیر نفته و تو زندون نیفته مجبور شد به سرعت فرار کنه.

Horse of a different color

معنی: یک موضوع دیگر، یک مطلب کاملاً متفاوت، وصله ناهمرنگ
Eric likes to play jokes on his friends, but he makes sure that nobody is hurt by any of his pranks. A prank that hurts someone is ahorse of a different color! Being playful is one thing, but hurting someone by one's prank is quite a different matter.
اریک دوست دارد با دوستانش شوخی کند، اما مواظب است که کسی از شوخیهای او ناراحت نشود. شوخیای که کسی را ناراحت کند یک موضوع کاملاً متفاوت است. شوخ بودن یک چیز است و آزردن دیگری با شوخی چیز دیگری است.

شتاب کردن، عجله کردن - Shake a Leg

شتاب کردن، عجله کردن - Shake a Leg




- Mary, you always take such a long time to put on your makeup. Come on, shake a leg!
 
- I'll be finished in a minute. Be patient.
 
- You've got to hurry or else we won't arrive on time to see the last show.



- مری، تو همیشه کلی طول میکشه که خودت رو آرایش کنی. بجنب دیگه!


- تا یک دقیقه دیگه کارم تموم میشه. صبر داشته باش.


- باید عجله کنی، وگر نه برای دیدن آخرین نمایش به موقع نمیرسیم.

Get off someone's back

دست از سر کسی برداشتن - Get off someone's back


Hey, John. I'm bored. Come on, let's go out and do something.
- Sorry, I'm right in the middle of studying for a physics exam. I won't be able to make it tonight.
- You've been studying for a long time. Why don't you take a break?
- Get off my back! I can't go anywhere!
- OK, I'll stop bothering you only if you promise to let me know the minute you're finished.
- هی، جان. من خسته شدم. بیا بریم بیرون یه کاری بکنیم.


- متأسفم، الآن دارم خودم رو برای یک امتحان فیزیک آماده میکنم. امشب نمیتونم بیام.


- تو خیلی وقته که داری درس میخونی. چرا یک کم استراحت نمیکنی؟


- دست از سرم بردار! من هچ جا نمیتونم بیام!


- باشه، دیگه اذیتت نمیکنم فقط به این شرط که قول بدی هر موقع کارت تموم شد بهم بگی.

Shoot off one's mouth

Jim doesn't play tennis very much, but he's always shooting off his mouth about how good he is. Yet he's fooling nobody. Jim is somewhat of a braggart and everyone knows that he gives opinions without knowing all the facts and talks as if he knew everything about the game.


جیم زیاد تنیس بازی نمیکنه، اما همیشه در مورد اینکه چقدر خوب بازی میکنه غلو میکنه. البته اون کسی رو دست نمیندازه. جیم تا اندازهای یک «لاف زن» هستش و همه میدونند که بدون اینکه همه چیز رو بدونه ابراز عقیده میکنه و طوری حرف میزنه که انگار همه چیز رو درباره بازی میدونه.

اصطلاحات شماره 115

1. Get one’s ticket punched

شناسنامه ی کسی باطل شدن، مردن، کشته شدن

The poor man got his ticket punched while he was crossing the street!

مرد بیچاره موقع رد شدن از خیابون مرد!

---------------------------

2. Play it cool

خونسرد رفتار کردن، عادی رفتار کردن، آرام بودن

The cops won’t suspect anything if you play it cool.

اگه خونسر باشی پلیسها چیزی بو نمیبرن.

---------------------------

ادامه مطلب ...