Go blank / Blank out = مغز کسی کار نکردن، یک مرتبه همه چیز را فراموش کردن، نا خوانا بودن
Beneath one's dignity = کسر شان بودن ، برای کسی افت داشتن
I’m pushing 22
من در آستانه 22 سالگی هستم.
She's the breadwinner of the family.
او نان آور خانواده است.
1- I hate going to the dentist, but I suppose I'll just have to bite the bullet.
2- I wanted to tell him exactly what I thought of him, but I had to bite my tongue.
3- I only asked if I could help - there's no need to bite my head off.
4- She put the bite on her mother for a hundred bucks.
1-از دندانپزشکی رفتن متنفرم، اما فکر میکنم باید بسوزم و بسازم (تحمل کنم) .
2-میخواستم بهش بگم که دقیقا چطور در موردش فکر میکردم اما مجبور شدم حرفم رو بخورم(= جلوی زبونم رو بگیرم).
3- من فقط پرسیدم که میتونم کمک کنم – چرا پاچه میگیری؟!
4- برای صد دلار به مادرش اصرار کرد(= مادرش رو کچل کرد = به مادرش فشار آورد)
7 - فروردینماه - 1392 ساعت 01:25 ب.ظ