یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی

در این وبلاگ میتوانید زبان انگلیسی را بیاموزید
یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان انگلیسی

در این وبلاگ میتوانید زبان انگلیسی را بیاموزید

اصطلاحات شماره 104

Take this job and stuff it!
این شغل به درد عمت میخوره


Who the hell do you think you are?
خیال می کنی کی هستی؟


Get out of my face.
از جلو چشام دور شو.


My teacher always picks/ up on me.
معلمم تو کلاس فقط به من گیر میده.

Watch your step.
------
جلوی پاتو نگاه کن.



خوش به حالت.
-------
Good for you



آبروی مرا برد.
--------
S/He put me down.
S/He showed me up.
S/He brought me into disrepute



He's (so) "full of himself". / She's "full of herself".

To be "full of yourself" = talk and think endlessly about yourself, seeing yourself as the center of the world and listen poorly or taking very little interest in other people....

خیلی خودخواهه، خیلی خودپرسته، همش به فکر خودشه، فکر می کنه هیچ کس غیر از خودش نیست....



I have lost my train of thought.
---------
رشته افکارم پاره شد.



Suit yourself ! = هرجور میلته، هرجور راحتی



From every walk of life = از همه قشری



I knew how to drive "when you were a mere twinkle in your father's eye
اون موقع که تو تو شکم مادرت بودی, من رانندگی میکردم.

اصطلاحات شماره 103

I don't care what it takes/ what is costs.
به هر قیمتی که شده (برام مهم نیست به چه یهایی)


Put one's life on the line.
زندگی خود را به خطر انداختن



به تو ربطی نداره.
None of your business.
You stay outta it.
None of your beeswax.
Keep your nose outta it.
What's that to you?


زده به سرت؟
You lost it?
You're outta your mind.
You freaked?
You're off your head.
Why did you flip?


Like it or lump it. /Take it or leave it
می خواهی بخواه، نمی خواهی نخواه.



Over my dead body.
مگر از روی جسدم رد بشی.



Oh, Blast = وای - ای وای (در زمان ناراحتی و عصبانیت)



In a Jiffy = مثل برق - سریع



I'm game = من هم هستم ، من حاضرم ، پایه ام

اصطلاحات شماره 102

Be an old hand at sth =
کهنه کار بودن در کاری، تو کاری مهارت و تجربه زیادی داشتن
------------------------------------------------------
Definition: To be experienced and good at something.

Ex: If you need help, ask John. He's an old hand at fixing computers.
اگر به کمک احتیاج داری، از جان بپرس. تو تعمیر کامپیوتر تجربه زیادی دارد.


Be an old hand at sth =
کهنه کار بودن در کاری، تو کاری مهارت و تجربه زیادی داشتن


"Get the hang of sth"
به این معنی که چطوری یه کاری رو انجام بدی، اصطلاحا میگیم: قلق کاری رو بلد بودن، یا پیدا کردن.


"Sneak" = یواشکی / دزدکی


Don't get me wrong.
منظور مرا بد برداشت نکن


Get a hold of yourself.
خودت را کنترل کن


All good things to those who wait.
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی



Nice meal.
Bon appetite
نوش جان

اصطلاحات شماره 101

He has a hand in high places:
طرف خرش خیلی میره

My job is on the line.
شغلم در خطر است.


pick on somebody/something
سر به سر گذاشتن، طعنه زدن، انتقاد بیجا کردن


laugh your head off = to laugh very loudly (informal)
از خنده روده برت می کند.


Give somebody the cold shoulder = برخورد سرد با کسی داشتن


Make a name for oneself = اسم در کردن



Make a face = ادا در آوردن

Make a big deal about sth = مسئله ای را بزرگ کردن

(the) word is/gets out = شایعه شده که....


اصطلاحات شماره 100

رشته سخن از دستم در رفت.
-------------------------------
I lost my lines.
I forgot what I was about to say.
I lost the track of my mind.
I lost my train of thought.

Be big on sth:

به چیزی علاقه داشتن – مزیتها و کیفیت های زیادی داشتن

Ex. I'm not big on foreign cars.
.ماشینهای خارجی را زیاد دوست ندارم

Ex. The new BMW is big on safety features.
.ماشین بی ام و جدید و ویژگی های امنیتی زیادی دارد.

Be in the seventh heaven = در آسمان هفتم سیر کردن

Walk on air = از خوشحالی پرواز کردن /بال درآوردن

Be on top of air = تو ابرها سیر کردن

Be tickled pink = قند تو دل کسی آب شدن

اصطلاحات شماره 99

In no time: آنی

times without number: پی در پی

when the time was ripe: در وقت مناسب

time alone will tell: آینده معلوم میکند

at the eleventh hour : در آخرین لحظه

time presses: وقت تنگ است

every other day: یک روز در میان

spare time: وقت اضافه، ساعت فراغت

in the nick of time: سر بزنگاه

Do your stuff = این گوی و این میدان! / ببین چند مردِ حلاجی / هنرت را نشان بده.

Stuff and nonsense = مزخرفه / حرف ِ مفته.

That's the stuff = عالیه / گل گفتی/ خودشه/ زدی تو خال

اصطلاحات شماره 98

go to pieces
از پا افتادن، درب و داغون شدن، خرد شدن


Blow it
خرابکاری کردن، گند زدن


slip one's mind
فراموش کردن، پاک از یاد بردن


as pale as death
بشدت رنگ پریده، شبیه مییت


Ali tried not not to step on my toe.
علی سعی کرد پا تو کفش من نکند.


She is just getting her feet wet.
او تازه به این کار دست زده است.


able to take a joke
جنبه داشتن


خاتمه دادن- پایان دادن
put an end to s.th / put a stop to s.th

اصطلاحات شماره 97

He told me to button my lips.
به من گفت که زیپ دهانم را بکشم


During the exams he works hid fingers to the bone.
او هنگام امتحانات تا آخرین نفس کار می کند


get a word in edgeways
مجال صحبت داشتن، فرصت حرف زدن پیدا کردن



Sarah talks so fast that nobody can get a word in edgeways
سارا آنقدر تند حرف میزنه که به دیگران مجال حرف زدن نمی ده


He kept saying until he was blue in the face.
او آن قدر گفت تا زبانش مو درآورد


می خوام دلم رو خالی کنم.
I want to get things off my chest


When he is in doubt he plays heads or tails
هنگامی که در کارها شک دارد شیر و خط می کند.


To add fuel to the fire! = add fuel to the flame!
نمک روی زخم پاشوندن، آتیش ماجرا رو تندتر کردن

اصطلاحات شماره 96

1-My nose's stuffed. = بینی ام گرفته است.

2-I have a runny nose. = بینی ام آبریزی دارد.

3-I feel/am suffering from a pain in my chest = از درد ناحیۀ قفسۀ سینه رنج میبرم

4-I've put on some wight/I've lost some wight = وزنم کم / زیاد شده است.

5-I feel my pulse is beating/racing.or=I have a quick pulse. =نبضم سریع میزند

اصطلاحات شماره 95

To pay the piper = to bear the consequences
عواقب کار خود را دیدن

On the carpet = being scolded
مورد سرزنش قرار گرفتن

To show one's hand = to reveal one's intentions
دست کسی را رو کردن؛ قصد و نیت کسی را افشا کردن

Time for a break!

زنگ تفریح! ترجمه های انگلیسی برای خنده هستند.

چشمم آب نمی خوره!
My eye doesn't drink water!

مثلاً تو دوست منی؟
For example you are my friend?

هواتو دارم. I have your air!

کرم نریز!
Don't drop worms!

چه خاکی توی سرم بریزم؟
What kind of soil should I throw on my head?

سرم رو خورد.
He ate my head.

جیگرم سوخت! My liver burned !

گلی به گوشۀ جمالت!
A flower to the corner of your face!!!